بسم الله
صبح که چشم باز میکنم و روز را دوباره آغاز میکنم از اینکه خداوند یک روز دیگر به من فرصت زندگی کردن داده خوشحال میشوم. خدا را شکر که امروز هم هستم. دوباره فرصت دارم برای بچههایم مادری کنم.
روزهای آخر تابستان داشت به سر میرسید و دخترم مدام میگفت:” تابستان امسال به قباحت گذشته. ما همهش نشستیم فیلم تماشا کردیم.” اما باز هم موقع صرف صبحانه که میشد با لذت تمام لبتاب را به تلویزون وصل میکردیم و از طریق آن به تماشای انیمههای روز دنیا مینشستیم.
البته من احساس نمیکردم که به قباحت گذشته باشد. من در تمام طول این تابستان خوشگذرانی کردم. با دخترهایم صبحها رفتم پارک تا نفس تازه کنند و شکفته شوند. بازی کنند و خوشحال باشند. بدوند و سلامتی بدست بباورند. من عاشق لحظهای هستم که دخترم سوار سرسره میشود و بر ترس خودش غلبه میکند و همراه بچهها با شادمانی میآید پایین. من عاشق لحظهای هستم که او مراقب بچههای کوچکتر از خودش است که موقع سر خوردن به آنها برخورد نکند. به نظرم ما در تابستان گذشته مدام در حال یادگیری بودیم.
من از اینکه روزها نشستم همراه دخترهایم انیمه تماشا کردم و فهمیدم مانگا یعنی چی خوشحالم. وقت گذراندن با دخترها مهمترین کاری بود که من در زندگی داشتم و انجامش دادم. البته در خلال تماشای انیمهها به دخترها درباره اصول اقناعی داخل فیلمها توضیح دادم. نقد همزمان فیلم کردم. موشکافانه تماشا کردم دنیا برای بچههای سرتاسر دنیا چه خوابی دیده. من خیلی از این زمان برای یادگیری استفاده کردم.
خب با اینکه امسال تابستان هوا خیلی گرم بود ما گاهی وقتها توانستیم به گردش و مهمانی هم برویم. ما سهتایی در جمعهای دوستانه و خانوادگی زیادی شرکت کردیم. با همهی آدمها وارد تعامل شدیم. گاهی توی پارک به مشکلات همسایهها رسیدگی کردیم. گاهی تو حسینیه به برطرف کردن عیوب خودمان پرداختیم. گاهی…
احساس من بعد از تمام شدن تابستان امسال این بود که تابستان پر فایدهای بود. حالا میخواهم مادرانههایم را در این خانه بنویسم تا شما هم با من از شنیدنشان لذت ببرید. میخواهم نشان بدهم اینها قباحت نبود که ما گذراندیم. عین آموزش زندگی بود. عین سرزندگی و حال خوب بود. عین خوش گذرانی تابستانی بود. :)
این نتایج درخشان چیز کمی نیست برای ایام تابستان.
✍ تلاش دشمن برای کمرنگ کردن معنویت با ترویج سبک زندگی غربی
? رهبر انقلاب اسلامی در پیام به حجّاج بیتاللهالحرام:
? دشمنان ملّتهای مسلمان در تاریخ اخیر، کوشش انبوهی را برای سست کردن دو اکسیر زندگیبخش، یعنی وحدت و معنویّت، در میان ملّتهای ما به کار گرفتهاند. معنویّت را با ترویج سبک زندگی غربی که تهی از روح معنوی و برآمده از کوتهبینی مادّی است، کمرنگ و بیرمق میکنند، و وحدت را با گسترش و شدّت بخشیدن به انگیزههای موهوم تفرقه مانند زبان و رنگ و نژاد و جغرافیا به چالش میکشند.